دیکشنری
داستان آبیدیک
rotundate
ɹotənde͡it
فارسی
1
عمومی
::
گرد، مدور
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
ROTOR SPEED
ROTPROOFING
ROTTEN
ROTTEN TEETH
ROTTEN APPLE
ROTTEN APPLE SPOILS THE BARREL
ROTTEN EGG
ROTTEN LUCK
ROTTEN STONE
ROTTEN TO THE CORE
ROTTENLY
ROTTENNESS
ROTTER
ROTUND
ROTUNDA
ROTUNDATE
ROTUNDILY
ROTUNDITY
ROTURIER
ROUBLE
ROUCOU
ROUD
ROUD OFF ERROR
ROUDELAY
ROUE
ROUGE
ROUGH
ROUGH AND READY
ROUGH AND TUMBLE
ROUGH BREATHING
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید