داستان آبیدیک

sailor

se͡iləɹ


فارسی

1 عمومی:: ناوی‌، ملوان‌، (sailer) دریا نورد، قایق‌ بادبانی‌، ملاح‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: noun seaman: He was a sailor in the navy.

Simple Definitions

2 general::   noun ADJ. experienced, good, keen | inexperienced, novice | drowned, shipwrecked

Oxford Collocations Dictionary


معنی‌های پیشنهادی کاربران

نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
Captcha Code