داستان آبیدیک

scab

skæb


فارسی

1 عمومی:: پوسته‌ پوسته‌ شدن‌، پوست‌ زخم‌، اثر زخم‌، گر، گری‌، جرب‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: noun crust of dried blood: A scab formed over the wound. noun a person who works during a labor strike: They hired scabs to replace the strikers.

Simple Definitions


معنی‌های پیشنهادی کاربران

نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
Captcha Code