داستان آبیدیک

scales


فارسی

1 کشاورزی:: کوچک، سخت، صفحات همپوشانی که پوشش شان و انگشتان پای مرغ را پوشش می دهد.

اصطلاحات پیشنهادی دکتر حسن مهربانی یگانه

english

1 general::   noun ADJ. weighing | bathroom, kitchen QUANT. pair, set a pair of kitchen scales VERB + SCALES put sth on/onto, weigh sth on | get on/onto, stand on, step on/onto | tip At birth, she tipped the scales at a healthy 7lb 9oz. PREP. on the ~ I had a shock when I stood on the scales.

Oxford Collocations Dictionary


معنی‌های پیشنهادی کاربران

نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
Captcha Code