smart


فارسی

1 عمومی:: باهوش، باهوش‌، زیرك‌، زرنگ‌، تیر كشیدن‌، زرنگ، ناتو، جلوه‌ گر، شیك‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: adj. clever: He was a smart shopper. adj. impudent: He was acting smart. adj. bright: He was a smart young man.

Simple Definitions


معنی‌های پیشنهادی کاربران

نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
Captcha Code