sportsman

spɔɹtsmən


فارسی

1 عمومی:: ورزش‌ دوست‌، ورزشكار، ورزشكار جوانمرد

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: noun active in sports: He was a sportsman and loved to hunt.

Simple Definitions


معنی‌های پیشنهادی کاربران

نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
Captcha Code