داستان آبیدیک

topless

tɑpləs


فارسی

1 عمومی:: بی‌ نوك‌، (مج) بی‌ انتها، بی‌ قله‌، بی‌ سر، (لباس‌ شنای‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   adj. VERBS be, go, perform, pose, sunbathe Do you dare to go topless on the beach? There were rumours that she had posed topless for a magazine. | show sb

Oxford Collocations Dictionary


معنی‌های پیشنهادی کاربران

نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
Captcha Code