داستان آبیدیک

tumble

tʌmbəl


فارسی

1 عمومی:: پریدن‌، لغزیدن‌، جست‌ وخیز كردن‌، افتادن‌، رقصیدن‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: noun fall: He took a tumble at the door. verb fell: She tumbled off of the chair.

Simple Definitions

2 general:: see ROUGH AND TUMBLE.

American Heritage Idioms


معنی‌های پیشنهادی کاربران

نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
Captcha Code