دیکشنری
داستان آبیدیک
tumify
tʌməfa͡i
فارسی
1
عمومی
::
باد كردن، اماسكردن، متورمساختن
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
TUMBLING BARREL
TUMBLING MACHINE
TUMBLING VERSE
TUMBREL
TUMBREL OR BRIL
TUMBRIL
TUMBUY OR DUNG
TUMEFACTION
TUMEFACTIVE
TUMESCENCE
TUMESCENT
TUMID
TUMIDITY
TUMIDLY
TUMIDNESS
TUMIFY
TUMMY
TUMMY TIME
TUMOR
TUMOR CONTROL PROBABILITY
TUMOR MICROENVIRONMENT
TUMOROUS
TUMOUR
TUMOUR NECROSIS FACTOR
TUMP
TUMULT
TUMULTUARY
TUMULTUOUS
TUMULUS
TUN
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید