undo


فارسی

1 عمومی:: خنثی‌ كردن‌، واچیدن‌، باط‌ل‌ كردن‌، خراب‌، بی‌اثركردن‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: verb reverse: We can not undo the wrong we have done.

Simple Definitions


معنی‌های پیشنهادی کاربران

نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
Captcha Code