unprovoked

ʌnpɹəvokt


فارسی

1 عمومی:: بی‌جهت‌، بیخود، بیداعی‌

لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی

english

1 general::   adj. VERBS be ADV. completely, totally a totally unprovoked attack

Oxford Collocations Dictionary


معنی‌های پیشنهادی کاربران

نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
Captcha Code