various

vɛɹiəs


فارسی

1 عمومی:: مختلف‌، جورواجو، چندتا، چندین‌، گوناگون‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: adj. assorted: We received various questions from him. adj. diverse: He had many and various skills.

Simple Definitions


معنی‌های پیشنهادی کاربران

نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
Captcha Code