داستان آبیدیک

ware

wɛɹ


فارسی

1 عمومی:: مط‌لع‌، اجناس‌، كالا، كالای‌ فروشی‌، اگاه‌، جنس‌، متاع‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun wares ADJ. ceramic, metal, etc. | domestic, household VERB + WARE sell | hawk, peddle, shout, show (off) street traders hawking their wares

Oxford Collocations Dictionary


معنی‌های پیشنهادی کاربران

نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
Captcha Code