داستان آبیدیک

warp

wɔɹp


فارسی

1 عمومی:: پیچ‌ و تاب‌، تار (در مقابل‌ پود)، تاب‌ دار، ریسمان‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: In addition to the idiom beginning with WARP, Also see TIME WARP.

American Heritage Idioms

2 general:: verb to turn of twist wood: The rain will warp the top of the table.

Simple Definitions


معنی‌های پیشنهادی کاربران

نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
Captcha Code