yearly

jiɹli


فارسی

1 عمومی:: همه‌ سال‌، سالیانه‌، سال‌ بسال‌، سالانه

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: adj. once a year: It is a yearly event. adv. once a year: We go yearly to their house.

Simple Definitions


معنی‌های پیشنهادی کاربران

نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
Captcha Code