دیکشنری
داستان آبیدیک
Ingratiate
ɪngɹe͡iʃie͡it
فارسی
1
عمومی
::
مورد لطف و عنایت قرار دادن، خود شیرینی كردن، طرف
شبکه مترجمین ایران
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
INGESTIVE
INGLE
INGLENOOK
INGLORIOUS
INGLORIOUSLY
INGLORIOUSNESS
INGLUVIES
INGOING
INGOT
INGRADIENT
INGRAFT
INGRAIN
INGRAINED
INGRAINED HABIT
INGRATE
INGRATIATE
INGRATIATE INTO
INGRATIATE WITH
INGRATIATINGLY
INGRATIATION
INGRATIATORY
INGRATITUDE
INGRAVESCENCE
INGRAVESCENT
INGREDIENT
INGRESS
INGRESS AND EGRESS
INGRESSION
INGRESSIVE
INGROW
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید