داستان آبیدیک

ingrained

ɪngɹe͡ind


فارسی

1 عمومی:: نبافته‌رنگ‌شده‌، ریشه‌كرده‌، ذاتی‌، دیرینه‌

لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی

english

1 general::   adj. VERBS be | become | remain ADV. deeply Prejudice remains deeply ingrained in many organizations. PREP. in

Oxford Collocations Dictionary


معنی‌های پیشنهادی کاربران

نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
Captcha Code