دیکشنری
Insolvence
ɪnsɔlvəns
فارسی
1
عمومی
::
(insolvency) درماندگی، اعسار، عجز از پرداخت دیون
شبکه مترجمین ایران
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
INSOCIABILITY
INSOCIABLE
INSOCIAL
INSOFAR AS
INSOLATE
INSOLATION
INSOLE
INSOLENCE
INSOLENT
INSOLENTLY
INSOLUBILITY
INSOLUBLE
INSOLUBLENESS
INSOLUBLY
INSOLVABLE
INSOLVENCE
INSOLVENCY
INSOLVENCY PROCEEDINGS
INSOLVENCY RISK
INSOLVENT
INSOLVENT BANK
INSOLVENT LAW
INSOMNIA
INSOMNIAC
INSOMNIOUS
INSOMUCH
INSOMUCH AS
INSOMUCH THAT
INSOUCIANCE
INSOUCIANT
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید