دیکشنری
داستان آبیدیک
insomnious
ɪnsɑmniəs
فارسی
1
عمومی
::
دچار بیخوابی، بیخواب
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
INSOLENTLY
INSOLUBILITY
INSOLUBLE
INSOLUBLENESS
INSOLUBLY
INSOLVABLE
INSOLVENCE
INSOLVENCY
INSOLVENCY PROCEEDINGS
INSOLVENCY RISK
INSOLVENT
INSOLVENT BANK
INSOLVENT LAW
INSOMNIA
INSOMNIAC
INSOMNIOUS
INSOMUCH
INSOMUCH AS
INSOMUCH THAT
INSOUCIANCE
INSOUCIANT
INSOUL
INSOURCING
INSPAN
INSPEAK
INSPECT
INSPECTION
INSPECTION DOOR
INSPECTION HOLE
INSPECTION POINT
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید