دیکشنری
داستان آبیدیک
Inspan
ɪnspæn
فارسی
1
عمومی
::
جفت كردن، در زیر یوغ اوردن
شبکه مترجمین ایران
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
INSOLVENCY PROCEEDINGS
INSOLVENCY RISK
INSOLVENT
INSOLVENT BANK
INSOLVENT LAW
INSOMNIA
INSOMNIAC
INSOMNIOUS
INSOMUCH
INSOMUCH AS
INSOMUCH THAT
INSOUCIANCE
INSOUCIANT
INSOUL
INSOURCING
INSPAN
INSPEAK
INSPECT
INSPECTION
INSPECTION DOOR
INSPECTION HOLE
INSPECTION POINT
INSPECTION SHEET
INSPECTION STATEMENT
INSPECTION TIME
INSPECTIONAL
INSPECTIVE
INSPECTOR
INSPECTOR GENERAL
INSPECTOR WINDOW
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید