دیکشنری
داستان آبیدیک
Interlunar
ɪntəɹlunəɹ
فارسی
1
عمومی
::
(interlunary) موقعی كه ماه نامریی است، محاقی، بین
شبکه مترجمین ایران
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
INTERLINK
INTERLOCATE
INTERLOCK
INTERLOCK CIRCUIT
INTERLOCK SNAP
INTERLOCKING
INTERLOCKING DEVICE
INTERLOCUTION
INTERLOCUTOR
INTERLOCUTORY
INTERLOCUTRESS
INTERLOPE
INTERLOPER
INTERLUCENT
INTERLUDE
INTERLUNAR
INTERLUNARY
INTERMAEDIATE HOST
INTERMARRIAGE
INTERMARRY
INTERMARRY WITH
INTERMAXILLARY
INTERMEDDLE
INTERMEDIACY
INTERMEDIAL
INTERMEDIARIES
INTERMEDIARY
INTERMEDIARY ACTORS
INTERMEDIARY GOALS
INTERMEDIATE
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید