دیکشنری
داستان آبیدیک
intermaxillary
ɪntəɹmæksəlɛɹi
فارسی
1
عمومی
::
واقعدر میاناروارهها
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
INTERLOCKING DEVICE
INTERLOCUTION
INTERLOCUTOR
INTERLOCUTORY
INTERLOCUTRESS
INTERLOPE
INTERLOPER
INTERLUCENT
INTERLUDE
INTERLUNAR
INTERLUNARY
INTERMAEDIATE HOST
INTERMARRIAGE
INTERMARRY
INTERMARRY WITH
INTERMAXILLARY
INTERMEDDLE
INTERMEDIACY
INTERMEDIAL
INTERMEDIARIES
INTERMEDIARY
INTERMEDIARY ACTORS
INTERMEDIARY GOALS
INTERMEDIATE
INTERMEDIATE ACCOUNTING
INTERMEDIATE CASH FLOWS
INTERMEDIATE CONSEQUENCE
INTERMEDIATE CONTROL
INTERMEDIATE CUNEIFORM
INTERMEDIATE FOCUS EARTHQUAKE
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید