دیکشنری
داستان آبیدیک
Lineman
la͡inmən
فارسی
1
عمومی
::
سیم كش هوایی، (در فوتبال) بازیكن خط، بازرس خط اهن
شبکه مترجمین ایران
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
LINEAR TIME ALGORITHM
LINEAR TIME VARYING SYSTEM
LINEARITY
LINEARIZATION
LINEARIZE
LINEARIZED TRANSDUCER
LINEARLY
LINEARLY DEPENDENT SET
LINEARLY INDEPENDENT SET
LINEATED FABRIC
LINEATION
LINEBREED
LINEBREEDING
LINECUT
LINED
LINEMAN
LINEN
LINEN CUPBOARD
LINEN DRAPER
LINEN ROOM
LINENS STOREROOM
LINEOLATE
LINEOLATED
LINEPACK
LINER
LINESMAN
LINEUP
LING
LINGER
LINGER AROUND
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید