دیکشنری
داستان آبیدیک
Pish
pɪʃ
فارسی
1
عمومی
::
اه(علامت بیمیلی ونفرت) اظهار نفرت كردن، اه و، پیف
شبکه مترجمین ایران
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
PIS ALLER
PISCARY
PISCATOLOGY
PISCATORIAL
PISCATORY
PISCES
PISCICULTURAL
PISCICULTURE
PISCICULTURIST
PISCIFORM
PISCINA
PISCINE
PISCIVOROUS
PISE
PISE WALL
PISH
PISIFORM
PISMIRE
PISOLITE
PISOLITIC
PISS
PISS AWAY
PISS OFF
PISSABED
PISSED
PISSOIR
PISTACHIO
PISTACHIO NUT
PISTIL
PISTILLARY
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید