دیکشنری
داستان آبیدیک
Radarman
ɹe͡idɑɹmən
فارسی
1
عمومی
::
متصدی رادار
شبکه مترجمین ایران
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
RACKING
RACKLE
RACLAIM
RACONTEUR
RACOON
RACOON OR RACCOON
RACQUET
RACY
RAD STORY DRIFT ANGLE
RADAR
RADAR ABSORBENT MATERIALS
RADAR ASTRONOMY
RADAR ORDER OF BATTLE
RADAR SIGNATURE
RADAR TELESCOPE
RADARMAN
RADDLE
RADDLED
RADIAL
RADIAL ARTERY
RADIAL BASIS LAYER
RADIAL BEARING
RADIAL CLEARANCE
RADIAL DISTRIBUTION FUNCTION
RADIAL FLOW
RADIAL NERVE
RADIAL RESOLUTION
RADIAL SURVEY
RADIALENGINE
RADIALIZED
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید