دیکشنری
داستان آبیدیک
Relaxant
ɹɪlæksənt
فارسی
1
عمومی
::
ملین، (طب) سست كننده، داروی بیحالی
شبکه مترجمین ایران
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
RELATIVELY
RELATIVELY CLOSED SET
RELATIVELY COMPACT SET
RELATIVELY OPEN SET
RELATIVENESS
RELATIVISM
RELATIVISTIC
RELATIVITY
RELATIVITY OF KNOWLE
RELATIVITY THEORY
RELATIVIZE
RELATOR
RELAX
RELAX HOLD ON
RELAX INTO
RELAXANT
RELAXATION
RELAXATION OF PENULT
RELAXATION TECHNIQUES
RELAXATION TIME
RELAXATION TIMES
RELAXATION TRAINING
RELAXED
RELAXED JOYFULNESS
RELAY
RELAY AMPLIFIER
RELAY CENTER
RELAY CONTACT
RELAY NODE
RELAY OUTPUT
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید