داستان آبیدیک

relay


فارسی

1 عمومی:: رله‌، امدادی‌، بازپخش‌، دستگاه‌ تقویت‌ نیروی‌ برق‌ یا، باز پخش‌ كردن‌

شبکه مترجمین ایران

2 :: رله

واژگان شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: (also relay race) noun ADJ. 4 ~ 400, etc. | medley, sprint VERB + RELAY run (in) She ran in the 4 ~ 400 relay. | win RELAY + NOUN race | team

Oxford Collocations Dictionary


معنی‌های پیشنهادی کاربران

نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
Captcha Code