دیکشنری
داستان آبیدیک
Scullery
skʌləɹi
فارسی
1
عمومی
::
اطاق كوچك نزدیك، جای شستن ظروف كثیف اشپزخانه
شبکه مترجمین ایران
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
SCRUTINIZE
SCRUTINIZER
SCRUTINY
SCSCALABLE
SCUB DIVING
SCUBA
SCUBA DIVING
SCUD
SCUFF
SCUFF UP
SCUFFLE
SCUFFLE HOE
SCUFFLE WITH
SCULL
SCULLER
SCULLERY
SCULLING
SCULLION
SCULPSIT
SCULPT
SCULPTING
SCULPTOR
SCULPTRESS
SCULPTURAL
SCULPTURE
SCULPTURED THIN FILM
SCULPTURED THIN FILMS
SCULPTURESQUE
SCUM
SCUMBLE
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید