دیکشنری
Sculptress
skʌlptɹɪs
فارسی
1
عمومی
::
پیكر تراش، (sculptor) مجسمه ساز، حجار، تندیس گر
شبکه مترجمین ایران
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
SCUD
SCUFF
SCUFF UP
SCUFFLE
SCUFFLE HOE
SCUFFLE WITH
SCULL
SCULLER
SCULLERY
SCULLING
SCULLION
SCULPSIT
SCULPT
SCULPTING
SCULPTOR
SCULPTRESS
SCULPTURAL
SCULPTURE
SCULPTURED THIN FILM
SCULPTURED THIN FILMS
SCULPTURESQUE
SCUM
SCUMBLE
SCUMMY
SCUNDINE QUID
SCUNNER
SCUPPER
SCUPPERNONG
SCURF
SCURFY
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید