دیکشنری
داستان آبیدیک
Tiro
tiɹo
فارسی
1
عمومی
::
مبتدی، (tyro) (مم) نوچه، نواموز، تازه كار
شبکه مترجمین ایران
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
TIRED
TIRED OF WRITING
TIRED OUT
TIRED TO DEATH
TIREDLY
TIREDNESS
TIRELESS
TIRESIAS
TIRESOME
TIREWOMAN
TIRIDATES
TIRING
TIRING HOUSE
TIRING ROOM
TIRL
TIRO
TIRO OR TYRO
TIROCINIUM
TISANE
TISSUE
TISSUE CULTURE
TISSUE CULTURE MODEL
TISSUE DAMAGE
TISSUE PAPER
TISSUE PERFUSION
TISSUE REGENERATION
TISSUE RESIDENT MACROPHAGE
TISSUE VALVE
TISY
TIT
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید