دیکشنری
Unflinching
ʌnflɪnt͡ʃɪŋ
فارسی
1
عمومی
::
پایدار، مصمم، ثابت قدم
شبکه مترجمین ایران
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
UNFAVORABLE
UNFAVORABLE EVENTS
UNFAVORABLE VARIANCE
UNFAVOURABLE
UNFAZED
UNFEELING
UNFEIGNED
UNFETTER
UNFETTERED ACCESS
UNFIGURED
UNFIISHED
UNFINISHED
UNFIT
UNFIX
UNFLEDGED
UNFLINCHING
UNFOLD
UNFOLD INTO
UNFOLDING
UNFORESEEN
UNFORESEEN EXPENSES
UNFORGETTABLE
UNFORGIVENESS
UNFORMATTED
UNFORMED
UNFORTUNATE
UNFORTUNATELY
UNFOTUNATE
UNFOUNDED
UNFREQUENTED
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید