Visitant

vɪzɪtənt


فارسی

1 عمومی:: مهاجر، زائر، سیار، سیاح‌، دیدار گر، ملاقات‌ كننده‌

شبکه مترجمین ایران


معنی‌های پیشنهادی کاربران

نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
Captcha Code