دیکشنری
Visitation
vɪzɪte͡iʃən
فارسی
1
عمومی
::
دیدار، (visitational) سركشی، عیادت، مهاجرت موسمی
شبکه مترجمین ایران
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
VISION TEST
VISIONAL
VISIONARY
VISIONARY LEADER
VISIONING
VISIONIST
VISIONLESS
VISIT
VISIT AND CONSULTATION
VISIT FROM THE STORK
VISIT ON
VISIT THE PLUMBING
VISIT WITH
VISITABLE
VISITANT
VISITATION
VISITATIONAL
VISITATOR
VISITATORIAL
VISITER
VISITIG NURSE
VISITING A THERAPIST
VISITING CARD
VISITING POLICY GUIDELINES
VISITING PRACTICES
VISITING TEACHER
VISITOR
VISITOR DAY
VISITOR DEMAND
VISITOR EXPERIENCE
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید