دیکشنری
داستان آبیدیک
asserter
əsɜɹtəɹ
فارسی
1
عمومی
::
اظهاركننده، ادعاكننده
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
ASSEMBLY AREA
ASSEMBLY LANGUAGE
ASSEMBLY LINE
ASSEMBLY LIST
ASSEMBLY OF EXPERTS
ASSEMBLY OF NOTABLES
ASSEMBLY PROGRAM
ASSEMBLY TO ORDER
ASSEMBLYMAN
ASSENT
ASSENT TO
ASSENTATION
ASSENTIENT
ASSERT
ASSERT ONESELF
ASSERTER
ASSERTION
ASSERTIVE
ASSERTIVE ANGER
ASSERTIVENESS
ASSERTOR
ASSES BRIDGE
ASSESS
ASSESS AT
ASSESSABLE
ASSESSING THE IMPACT
ASSESSMENT
ASSESSMENT AMOUNT MANDATORY DECIMAL
ASSESSMENT CENTEREDNESS
ASSESSMENT COORDINATOR
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید