داستان آبیدیک

backfire

bækfa͡iəɹ


فارسی

1 عمومی:: منفجر شدن‌ قبل‌ از موقع‌، نتیجه معکوس دادن، پس‌ زدن‌ تفنگ‌، نتیجه‌ معكوس‌، نتیجه معکوس گرفتن

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   verb ADV. badly, disastrously PREP. on The surprise I had planned backfired on me.

Oxford Collocations Dictionary


معنی‌های پیشنهادی کاربران

نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
Captcha Code