دیکشنری
داستان آبیدیک
beslobber
bzlɑbəɹ
فارسی
1
عمومی
::
بااب دهن تركردن، ماچ، موچ كردن، زیادبوسیدن
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
BESETTING
BESETTING SIN
BESHREW
BESHREWME
BESIDE
BESIDE ONE'S SELF
BESIDE ONESELF
BESIDE OR WIDE OF THE
BESIDE THE MARK
BESIDE THE POINT
BESIDE THE QUESTION
BESIDES
BESIEGE
BESIEGE WITH
BESIEGEMENT
BESLOBBER
BESMEAR
BESMIRCH
BESMIRCH WITH
BESOM
BESOT
BESOTTED
BESOUGHT
BESPANGLE
BESPATTER
BESPEAK
BESPOKE
BESPOKEN
BESPRENT
BESPRINKLE
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید