دیکشنری
داستان آبیدیک
blaw
blɔ
فارسی
1
عمومی
::
بالیدن، فوت كردن، دمیدن، لاف زدن
شبکه مترجمین ایران
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
BLAST OFF
BLASTED
BLASTEMA
BLASTHOLE
BLASTIE
BLASTMENT
BLASTOGENESIS
BLAT
BLATANCY
BLATANT
BLATANTLY
BLATE
BLATHER
BLATHERER
BLATHERSKITE
BLAW
BLAZE
BLAZE A TRAIL
BLAZE AWAY
BLAZE DOWN
BLAZE UP
BLAZE WITH
BLAZER
BLAZING
BLAZING STAR
BLAZON
BLAZONRY
BLEACH
BLEACH ODOR
BLEACH OUT
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید