داستان آبیدیک

brag

bɹæg


فارسی

1 عمومی:: لاف‌ زدن‌، لاف زدن، بالیدن، باتکبر هرف زدن، فخركردن‌، بالیدن‌، باتكبر راه‌ رفتن‌، لاف، بادكردن‌، فخر کردن

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: noun to talk boastfully; self-admiring speech: He continued to brag about his time in the army.

Simple Definitions


معنی‌های پیشنهادی کاربران

نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
Captcha Code