داستان آبیدیک

brilliance

bɹɪljəns


فارسی

1 عمومی:: زیركی‌، استعداد، تابش‌، برق‌، درخشندگی‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun ADJ. great, sheer | academic, intellectual, technical QUANT. flash There were flashes of brilliance from several of the players. PREP. with ~ He played with great brilliance.

Oxford Collocations Dictionary


معنی‌های پیشنهادی کاربران

نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
Captcha Code