دیکشنری
داستان آبیدیک
brogan
bɹogən
فارسی
1
عمومی
::
كفش، چكمه، چكمه سنگین پاشنهدار، (brogue=) پوتین
شبکه مترجمین ایران
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
BROADSWORD
BROADTAIL
BROADVIEW SECURITY
BROADWAYS
BROADWISE
BROCADE
BROCADED
BROCATEL
BROCCOLI
BROCHETTE
BROCHURE
BROCHUREMANSHIP
BROCK
BROCKET
BROCOLI
BROGAN
BROIDER
BROIDERY
BROIL
BROILED MEAT
BROILER
BROILING
BROILING SUN
BROKE
BROKEN
BROKEN DOWN
BROKEN DREAMS
BROKEN ENGLISH
BROKEN FLAT
BROKEN GROUND
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید