دیکشنری
داستان آبیدیک
chiefly
t͡ʃifli
فارسی
1
عمومی
::
بطور عمده، مخصوصا
شبکه مترجمین ایران
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
CHIEF JUSTICE
CHIEF MARKETING OFFICER
CHIEF OF STAFF
CHIEF OF STATE
CHIEF OPERATING OFFICER
CHIEF PETTY OFFICER
CHIEF PRODUCT OFFICER
CHIEF RABBI
CHIEF RESIDENCE
CHIEF RISK OFFICER
CHIEF STRATEGY OFFICER
CHIEF TECHNOLOGY OFCER
CHIEF TECHNOLOGY OFFICER
CHIEF TRANSFORMATION OFFICER
CHIEF WARRANT OFFICER
CHIEFLY
CHIEFTAIN
CHIEFTAINCY
CHIEFTAINS
CHIEFTAINSHIP
CHIEL
CHIELD
CHIFFON
CHIFFONIER
CHIGGER
CHIGNON
CHIGOE
CHILBLAIN
CHILD
CHILD ABUSE
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید