circumnavigation

sɜɹkʌmnɔvɪge͡iʃən


فارسی

1 عمومی:: كسیكه‌ دورگیتی‌ یااقلیمی‌ كشتی‌ رانی‌ میكند

لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی


معنی‌های پیشنهادی کاربران

نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
Captcha Code