دیکشنری
داستان آبیدیک
circumstantiate
sɜɹkəmstænʃie͡it
فارسی
1
عمومی
::
(حق) امارات لازمه را تهیه كردن، قرائن وامارت را
شبکه مترجمین ایران
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
CIRCUMSCRIBE
CIRCUMSCRIPTION
CIRCUMSOLAR
CIRCUMSPECT
CIRCUMSPECTION
CIRCUMSPECTIVE
CIRCUMSPECTLY
CIRCUMSTANCE
CIRCUMSTANCED
CIRCUMSTANCES
CIRCUMSTANCES ALTER CASES
CIRCUMSTANTIAL
CIRCUMSTANTIAL EVIDENCE
CIRCUMSTANTIALITY
CIRCUMSTANTIALLY
CIRCUMSTANTIATE
CIRCUMVALLATE
CIRCUMVALLATION
CIRCUMVENT
CIRCUMVENT PAIN
CIRCUMVENT REGULATION
CIRCUMVENTION
CIRCUMVOLUTION
CIRCUMVOLVE
CIRCUS
CIRCUT STRENGTH TRAINING
CIRERAR YURN
CIRHOSE
CIRQUE
CIRRATE
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید