دیکشنری
داستان آبیدیک
cirhose
sɜɹhoz
فارسی
1
عمومی
::
(cirrate=) مژهدار، مضرس، دندانه دار، تاژك دار
شبکه مترجمین ایران
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
CIRCUMSTANTIAL EVIDENCE
CIRCUMSTANTIALITY
CIRCUMSTANTIALLY
CIRCUMSTANTIATE
CIRCUMVALLATE
CIRCUMVALLATION
CIRCUMVENT
CIRCUMVENT PAIN
CIRCUMVENT REGULATION
CIRCUMVENTION
CIRCUMVOLUTION
CIRCUMVOLVE
CIRCUS
CIRCUT STRENGTH TRAINING
CIRERAR YURN
CIRHOSE
CIRQUE
CIRRATE
CIRRHOSIS
CIRRHOSIS OF THE LIVER
CIRROCUMULUS
CIRROSE
CIRROSTRATUS
CIRROUS
CIRRUS
CIS
CIS HETEROPATRIARCHY
CISLUNAR
CIST GRAVE
CISTERN
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید