داستان آبیدیک

cooperative


فارسی

1 حسابداری و مالی:: شرکت تعاونی

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: جمعی، وابسته‌ به‌ تشریك‌ مساعی‌، تعاونی، شركت‌ تعاونی‌

شبکه مترجمین ایران

3 :: مشارکتی

واژگان شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun ADJ. community, worker | agricultural, farmer/farming | production VERB + COOPERATIVE form | run sth as The family business is now run as a cooperative.

Oxford Collocations Dictionary


معنی‌های پیشنهادی کاربران

نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
Captcha Code