دیکشنری
داستان آبیدیک
cuisse
kwɪs
فارسی
1
عمومی
::
(cuish=) زره مخصوص ران
شبکه مترجمین ایران
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
CUDGEL
CUDGEL ONE'S BRAINS
CUE
CUE CARDS
CUE IN
CUE TYPE
CUEBALL
CUEIST
CUESTA
CUFF
CUFIC
CUIRASS
CUIRASSIER
CUISH
CUISINE
CUISSE
CUITTLE
CUL DE SAC
CULCH
CULET
CULEX
CULICID
CULICIDAE
CULICOID
CULIFLOWER
CULINARY
CULINARY ARTS
CULL
CULL OUT OF
CULL TIE
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید