دیکشنری
داستان آبیدیک
cullet
kʌlɪt
فارسی
1
عمومی
::
خرده شیشهای كه برای خمیر شیشهگری بكار می رود
شبکه مترجمین ایران
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
CUL DE SAC
CULCH
CULET
CULEX
CULICID
CULICIDAE
CULICOID
CULIFLOWER
CULINARY
CULINARY ARTS
CULL
CULL OUT OF
CULL TIE
CULLENDER
CULLER
CULLET
CULLING
CULLION
CULLIS
CULLY
CULMINANT
CULMINATE
CULMINATE IN
CULMINATION
CULPABILITY
CULPABLE
CULPABLY
CULPRIT
CULT
CULT BRAND
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید