دیکشنری
داستان آبیدیک
emendator
ɪmende͡itəɹ
فارسی
1
عمومی
::
مصحح، غلط گیری كننده، اصلاح كننده
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
EMBRYON
EMBRYONIC
EMBRYONIC LAYER
EMBRYONIC MEMBRANE
EMBRYONIC STEM CELL
EMBRYOPHYTE
EMBRYOTOMY
EMCEE
EMCUMBER
EMCUMBERED WITH DEBT
EMDOGAIN
EMEND
EMENDABLE
EMENDATE
EMENDATION
EMENDATOR
EMENDATORY
EMERALD
EMERALD GREEN
EMERALDGREEN
EMERGE
EMERGENCE
EMERGENCY
EMERGENCY ASSISTANCE
EMERGENCY BRAKE
EMERGENCY CARDIAC CARE
EMERGENCY LANDING
EMERGENCY MAINTENANCE
EMERGENCY MANAGEMENT
EMERGENCY MANAGEMENT INSTITUTE
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید