دیکشنری
داستان آبیدیک
enchase
ent͡ʃəs
فارسی
1
عمومی
::
در نگین گذاشتن، كار گذاشتن، سوار كردن، نشاندن
شبکه مترجمین ایران
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
ENCEPHALOGRAPH
ENCEPHALOID
ENCEPHALOMYELITIS
ENCEPHALON
ENCEPHALOPATHY
ENCHAIN
ENCHAINMENT
ENCHANT
ENCHANT WITH
ENCHANTED
ENCHANTER
ENCHANTING
ENCHANTINGLY
ENCHANTMENT
ENCHANTRESS
ENCHASE
ENCHASED WITH GEMS
ENCHILADA
ENCHIRIDION
ENCHONDROMA
ENCHORIAL
ENCIPHER
ENCIPHERER
ENCIRCLE
ENCLASP
ENCLAVE
ENCLITIC
ENCLOSE
ENCLOSE IN
ENCLOSING
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید