دیکشنری
eruptive
ɪɹʌptɪv
فارسی
1
عمومی
::
فوران كننده، انفجاری
شبکه مترجمین ایران
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
ERUDITELY
ERUDITION
ERUGINOUS
ERUMPENT
ERUPT
ERUPT FROM
ERUPT INTO
ERUPTION
ERUPTION OF A DISEAS
ERUPTION OF A GEYSER
ERUPTION OF A VOLCAN
ERUPTION OF RASH
ERUPTION OF THE TEET
ERUPTION OF WAR
ERUPTIONAL
ERUPTIVE
ERWHILE
ERYNGO
ERYSIPELASE
ERYSIPELATOUS
ERYTHEMA
ERYTHEMATIC
ERYTHEMATOUS
ERYTHRAEA
ERYTHREAN
ERYTHRITOL
ERYTHROCYTE SEDIMENTATION RATE
ERYTHROID
ERYTHROMYCIN
ERZERUM
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید